ابتدا سراغ پیرمردی که ریش سفیدوبزرگ خاندان مشهدی است ونسل اندر نسل مرا احیا نموده اند،میروم و او با روی گشاده از من استقبال میکند، میروم سر اصل مطلب و از خودم(دره سور) و وضعیت زندگیشان میپرسم بدون معطلی دستانش را به سوی آسمان میگیرد و خدا را شکر میکند.
رجبعلی درخشان که اورا بانام مستعارش عبدالعلی می شناسند به گفته خودش 68 سال سن دارد، میگوید: 100 نفر دراین سرزمین متولد شده اند که 9 خانوار را شامل میشوند البته فرزندان ونوه هایش ،درصورتی که امکاناتی مانند راه،آب ،گاز وتلفن اگر برای من(دره سور) محیا گردد دراسرع وقت به آغوشم کوچ خواهند نمود.گرچه شنیده ام اخیرا پیرمرد به تهران رفته است شاید مقداری از مشکلاتم را حل نماید.
من برق دارم ولی راه مواصلاتیم به شهر خیلی وقتها خراب میشود چون نیاز به زیرسازی وآبنما دارد ، آب مصرفی اهالیم از چاه های کشاورزی ام تأمین می گرددوبه آب شهری وصل نیستم .آب مصرفی اهالیم مقداری تلخ است ومن شرمنده اهالیم هستم گرچه همیشه به راه و سرد است اما امان از راه به خصوص در زمستان که با قطره بارانی قطع میشود و مدتها چشم به راه میمانم تا شاید بلدوزر یا لودری پیدا شود و باهزینه سرسام آوری بیاید و راهم را روبراه کند.
من (دره سور) از کوچ جوانانم برای کار کردن به شهر سخن به میان میآورم و همچنین از گاو و گوسفندان ونخلستان که تنها منابع درآمد اهالی من شده است سخن میگویم وزبان به شکوه باز میکنم ومیگویم منابع طبیعی اجازه کشت و زرع در خیلی از زمینهایم را نمیدهدو میگوید منابع هست .وباید پول دهید تا آزاد گردد. این فکر مراهمیشه آزار میدهد که اگر منابع ام، پس چطور با پول آزادمی شوم اما اگر منابع نیستم ،که نیستم ،پس چرا از اهالیم بابت آزادیم پول می گیرند
وصیت میکنم مشکل گاز اهالیم رو منعکس کنید شاید ،مسوولان به من گاز برسانند زیرا زمستانهایمان سرد است و هیتر وگرمکن های برقی هم بخاطر هزینه بالای برق کفاف زمستان اهالیم رانمیدهد.
من دره سورم در جنوب پالایشگاه ولیعصر جم ، 20 کیلومتری شهرستان جم در منطقهای دورافتاده از مرکز استان هستم که در دل جنگلهای سرسبز و بکر وتپه های زیبا واقع شدام، از شمال با روستاهای آبگرمک، تاک پوک ، از جنوب شرقی با روستاهای باریکان بالایی و باریکان پایینی و از جنوب غربی با روستای دره چاه وچم چشمه همسایه هستم
آب و هوایم کوهستانی و معتدل است که در تابستان گرم و معتدل و در زمستان سرد و سوزناک میشوم؛ کار عمده اهالیم دامداری و کشاورزی است کشتزارها و باغهای آن از دو چشمه سیراب میشود، محصولاتم گندم،جو، خرما، لیموو انار وسیفیجات است.
ردیف خانهها در شیب تند تپه به موازات هم قرار دارد؛ وبه دلیل وجود زمین های مستعدم برای کشاورزی ووجود نخلستانها ومزارع ،خانه های اهالیم از همدیگر فاصله دارند.
آنچه باعث میشود مردمان زیادی تعطیلات تابستان وعید باستانی خود رادر من(دره سور) بگذرانند،دیدن زیبایی ها و طبیعت بکر ودست نخوره ام شامل جنگل های سرسبزو رودخانه بسیار زیبای فصلی ام که درفصل زمستان جلوی خاصی به من میدهد وعموم مردم برای دیدن آن از نقاط دور ونزدیک به اینجا می آینداین رودخانه تا مدتها از درون جنگل های زیبایم جاری است ،کوههای سربه فلک کشیده و رشته کوه بسیار زیبا ودیدنی ام ،نخلستانهای زیبا ودرختان انار ولیمو وهمچنین مهمان نوازی اهالیم هست و کمتر کسی را می بینی که به من(دره سور) سفرکرده باشد و از ماست ودوغ محلی وهمچنین محصولات لبنیاتی ام استفاده نکرده باشد.
دراواخر فصل زمستان وآغاز فصل بهارطبیعتم سرشار از گیاهان دارویی می شود ،یکی از محصولات زیبای طبیعتم،قارچ های زمینی است که در گویش اهالیم آن را (خیر.هکال و..)می نامندومردم منطقه برای برداشت این محصول روزانه برایم وقت می گذارند.
من دره سورم پا پوششی از درختان سدر(کنار) وبادام وحشی که همیشه سرسبزی را به من می بخشندومن این بخشش را به اهالیم تقدیم مینمایم.
بله من دره سورم با گل های شقایق و لاله که درگویش محلی (کِره دزد)نام دارند.راستی اگر به نزد من آیی درفصل بهار تورا از بوی موسیر(جیکه )محروم نخواهم کردیکی از محصولاتم تُوله وتُرشوک است که اگر باهم میل نمایی بی گمان تا عمر داری مزه اش از لبانت نرود.آری من دره سورم
پایت را بر سرمن گذارتا خاک پایت را طوطیای چشمانم کنم.اگر یک روز را در سرزمینم سپری کنی لاجرم از مهمان نوازی اهالیم با سفره هایی از رطب خاصه ودوغ و روغن وموسیرکه به گویش اهالیم تیروغن نام دارم بی نصیب نخواهی ماند
آری من دره سورم
آری من دره سورم